نوشته شده توسط : محمدرضا

خداوند گفت:سوگند به اسبان دونده ای که نفس نفس می زنند؛

سوگند به اسبانی که به سم از سنگ آتش می جهانند؛

اسبان شنیدند

و چنین شد که بی تاب شدند

و چنین شد که دویدند،

چنان که از سنگ آتش جهید.

اسبان تا همیشه خواهند دوید از اشتیاق آن که خدانام شان را برده است؛

***

خداوند گفت: سوگند به انجیر و سوگند به زیتون.

و زیتون , انجیر شنیدند

و چنین شد که رسم روییدن پا گرفت و سبزی آغاز شد

و چنین شد که دانه شکفتن آموخت و خاک رویاندن

و چنین شد که انجیر جوانه زدو زیتون میوه داد؛

***

خداوند گفت: سوگند به آفتاب و روشنی اش. سوگند به ماه چون از پی آن بر آید

سوگند به روز چون گیتی را روشن کند و سوگند به شب چون فرو پوشد

وسوگند به آسمان و سوگند به زمین؛

آن ها شنیدند

و چنین شد که آفتاب بالا آمد و ماه از پی اش.

و چنین شد که روز روشن شد و شب فرو پوشید.

و چنین شد که آسمان بالا بلند شد وزمین فروتن؛

***
و انسان بود و می دید که خداوند به اسب و به انجیر قسم می خورد،

به ماه و به خورشید و به هر چیز بزرگ و کوچک؛

و آن گاه دانست که جهان معبدی مقدس است

و هر چه در آن است متبرک و مبارک است؛

***
پس انسان مومنانه رو به خدا ایستاد

و تقدیس کرد اسب و زیتون وماه را،

آفتاب را و انجیر و آسمان را…

 





:: بازدید از این مطلب : 243
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: